طی پنجاه سال ، حتی قیافه ماشین های ما عوض شد ، خانه ها ، حتی دستشویی هایمان مدرن شد ، اما مدرسه همان است که هست ؛
اعتقاد و علاقه ی زیادی به روزنه هایی دارم که قبلا هیچ چیزی در موردش نمی دونستم. وقتی کتابی میخونم و روزنه ای در ذهنم شکل می گیره، خیلی لذت می برم و هیجان بر من غلبه می کنه. شاید تعداد این روزنه ها به تعداد قطرات آب اقیانوس ها یا خیلی بیشتر باشه و ما فقط در زندگی بتونیم به اندازه ی چند قطره به اونا پی ببریم. جالبه که فقط با چندهزارتومان میشه تعدادی از این روزنه ها را خرید که ارزش مادی برخی از اونا شاید میلیاردها باشه یا ارزش معنوی اونا غیر قابل توصیف باشه. هرچه قدر از این روزنه ها غافل تر باشیم، زندگی کورکورانه تر و یکنواخت تری خواهیم داشت.
یک جمله ی قابل تامل:
خانواده های خوشبخت همگی مثل هم هستند اما خانواده های بدبخت، هر کدوم بدبختی خودشون را دارند.
شاداب و سرزنده باشید!
+باید نگران بود. هرچه قدر هم بخواهیم ساده از کنارش بگذریم، نمی شود. کمی بیندیشیم، در می یابیم که این تلاطم چه اثرات سوئی خواهد داشت. برخی با این کارهای کاذب سودهای آنچنانی نصیبشان می شود اما اکثریت ضرر می کنند. تیشه به ریشه ی تولید داخلی زده می شود. سرمایه ای که باید صرف تولیدات داخلی شود، روی پول سرمایه گذاری می شود "باید نگران بود"