دیروز به امید وصال و نظاره گل های لاله به سمت بوستان لاله توشه ای اندوخته و سفری در پیش گرفتیم و در نهایت چیزی که عایدمان شد در عکس زیر آورده شده است:

چیزی جز ساقه های گل لاله باقی نمونده بود و به زور می شد چند تا گل لاله پیدا کرد که هنوز گلبرگ هاشون نریخته بودند ولی اونا هم عمرشون روبه پایان بود که با رسم شکل در زیر توضیح داده شده :))

توی مدتی که به پارک رفتم چند تا چیز جالب دیدم:

1-دو تا مشکل در ظاهر شهر دیدم که با ایده هایی که به ذهنم رسید میشه حلشون کرد.

2-بعضا مزاحمتایی از سمت پسرا برای دخترا ایجاد می شد و البته بر عکسشم دیده شد و در کمال تعجب فحش های منشوری چند تا دختر را به دو پسر مثه خودشون شنیدم که برام عجیب بود. نمیدونم شاید عادی باشه ولی برای من عجیب بود. به نظرم بحران هویت توی جامعه خیلی شیوع پیدا کرده اما جامعه سعی در پنهان کردنشون داره. همه ی تقصیرات هم گردن خود این دخترا و پسرا نیست. جامعه و خانواده هم مقصر هستند ولی سعی می کنند خودشان را به کوچه علی چپ بزنند که ما ندیدیم و یا نمی خواهیم ببینیم ولی در هر صورت وجود داره.

3-مورداتی که sunسور شدند.

نمیدونم مطالب شخصی را توی وبلاگ دیگه بنویسم و اینجا کلا در مورد ایده پردازی و خلاقیت باشه یا همین جا مطالب متفرقه و شخصی خودم را بنویسم؟!!