نوشته های من
این تابستون علاوه بر پروژه ی کارشناسی ، کارآموزی هم دارم که محل اصلی کارآموزیم،  دفتر مرکزی یک شرکت توی تهران هست. این شرکت که  توی ساخت وسایل اندازه گیری جریان کار می کنه یه کارگاه داره که توی جاجرود هست. قرار شد که من و دوستم یک روز به عنوان بازدید به این کارگاه بریم . دیروز بالاخره به این کارگاه توی جاجرود رفتیم و اولین صحنه ای که باهاش روبه رو شدیم این بود که توی این کارگاه فقط سه نفر کار می کردن تازه یکی از اونا  هم خانوم بود( معمولا توی محیطهای کارگاهی و تولیدی به دلیل نوع کار خانوم ها استخدام نمیشن). خیلی تعجب کردم که شرکت به این بزرگی که تنها تولید کننده ی این محصول توی ایران هست یه کارگاهی داره که سه نفر توی اون کار می کنن. مسئول این کارگاه که آقای ن بودند خیلی خوب استقبال کردند و ما شروع کردیم به اندازه گیری ابعاد خط تست که برای محاسباتمون نیاز داشتیم. آقای ن شروع کردن به توضیح دادن و گفتن که این خط تست را خودشون راه اندازی کردند و با توضیحاتی که میدادند احتمال دادم که مهندسی باشن که توی این رشته تحصیل کردند. ازشون پرسیدم و در کمال تعجب گفتن که دیپلم هنرستان دارند ، در رشته ای که  خیلی به این چیزا مرتبط نیست. هر چی این خط را با جزییات بیشتری میدیدم می فهمیدم که چه قدر نکات ریزی را رعایت کردند و سیستمی درست کرده بودند که برای تست این جریان سنج ها ابعاد خطوط لوله ها را تغییر میداد. با دیدن این قسمت خیلی بیشتر تعجب کردم .مگر میشه کسی که اصلا تحصیلات مرتبط نداره بتونه همچین سیستمی را درست کنه (به خاطر فنی بودن این سیستم و برای اینکه حوصلتون سر نره توضیحش نمیدم) . خیلی جالب بود. آقای ن می گفتن که خودشون شرکتی داشتن که با 250 پرسنل کار می کرده و به خاطر واردات نسنجیده ی برخی از مسئولان ( نام برده شدند) ورشکست شدند. بعد از اون به یه شرکت دیگه میرن و بهشون وعده داده میشه که اگه توی یک سال شرکتشون را سرپا کنه بهش خونه و ماشین و حقوق آنچنانی میدن و این آقای ن در عرض سه ماه این کار را می کنه و بعد از اون به جای وفا به عهدشون آقای ن را اخراج می کنند. بعد از اون به واسطه ی آشنایی با مدیرعامل این شرکت وارد کارگاه شدن و تا الان توی این کارگاه هستن. آقای ن یه راه حلی هم واسه تست لوله ها با قطرهای بزرگتر داده بودن که اون هم ایده ی جالبی داشت. هر چه قدر ایشون بیشتر صحبت می کردند ما بیشتر لذت می بردیم و به بزرگی ایشون پی می بردیم . چنان اعتماد به نفسی داشتن که توانایی انجام هر طرح و ایده ای را داشتن ولی ما  به عنوان یه مهندس از دانشگاه خوب ایران اصلا این چیزا را در خودمون نمیدیدیم. می گفتن قسمتی از این کار نیاز به جوشکاری داره که باید توسط یه فرد ماهر زده بشه و بعد از اینکه چند تا جوشکار مختلف استخدام می کنند و می بینند که کارشون را پیش نمی برند ، آقای ن تصمیم می گیره که سیستمی درست کنه که نیازی به جوشکار نباشه و با زدن یک دکمه کار جوشکاری انجام بشه. این کارش را به ما نشون داد .سرشار از خلاقیت بود و در عین حال با هزینه ی کمی ساخته شده بود. می گفت شرکت مشابهی هست که برای همین قسمت کار، 15نفر پرسنل داره که کار جوشکاری را انجام میدن. ایشون اگرچه تحصیلات آکادمیک نداشتن ولی یه مهندس واقعی بودن.  می گفتن حاضرن تموم تجربیاتشون رادر اختیار جوانان تحصیل کرده بذارند تا بتونند به پیشرفت کشورشون کمکی کرده باشند. اگر از این جور آدما زیاد بودند که این اعتماد به نفس و تجربیاتشون را به مهندسان ما انتقال میدادند ، میتونستیم پیشرفت های بزرگتری را ببینیم