درسهایی از یک کارآفرین جوان: ثریا دارابی

زندگینامه‌ی یک کارآفرین علاوه بر ارائه‌ی نکات کلیدی و به اصطلاح فوت‌های کوزه‌گری که در مدارس بازرگانی به شما یاد نمی‌دهند، حس امید و خوشبینی به اینکه «اگر او می‌تواند، پس من هم می‌توانم!» را در افراد جویای موفقیت و مشتاق به پیشرفت زنده نگه می‌دارد و نیروی محرکه‌ی آنها برای حرکت رو به جلو می‌گردد. اما ترسناک‌ترین چیزی که در اکثر قریب به اتفاق این شرح‌حال‌ها دیده می‌شود، آن‌ جایی آشکار می‌گردد که سن کارآفرینان یا سنشان وقتی که کسب و کار خود را آغاز کرده بودند، مطرح می‌شود. از نامهای آشنای دنیای کسب و کار، به عنوان نمونه، مارک زاکربرگ خالق فیسبوک در ۱۹ سالگی شروع کرد. بیل گیتس، استیو جابز و مایکل دل هم در شرایط مشابهی شروع کردند. عده‌ی بسیاری هم در بیست و چند سالگی ایده‌ی کسب و کارشان را به دست آوردند.

ثریا که اکنون ۲۹ ساله است در دنیای اینترنت چهره‌ای شناخته شده به حساب می‌آید. آخرین ابتکار او سایتی به نام Zady است که هنوز فعالیتش را شروع نکرده ولی درآمدی ۳/۱ میلیون دلاری از مرکز آموزش ملی آمریکا داشته است. ثریا دارابی پیش از این با راه‌انداختن سایت Foodspotting مشهور شد و ثروت زیادی به دست آورد.

 در این سایت کاربران می‌توانند، عکس‌ها غذاهای جالب و خوشمزه‌ای را که هر روز می‌خورند، به اشتراک بگذارند. این سایت شاید برای خیلی‌ها حکم وقت‌گذرانی را داشته باشد اما برای پایه‌گذار آن، سودی سه میلیون دلاری داشته است. اغلب آنچه در زندگی ثریا با عنوان موفقیت‌های چشمگیر یاد می‌شود، بین سالهای ۲۰۰۹ تا کنون اتفاق افتاده است. در گفتگو با تک‌کرانچ می‌گوید اگر زودتر می‌دانست بدون تحصیلات دانشگاهی هم می‌شود موفق بود، شاید زودتر شروع می‌کرد. با همه‌ی این تفاصیل، ثریا هنوز از بسیاری از من و شما جوانتر است و اینجا نقطه‌ی تاریک داستان برای بعضی هاست:

آیا برای من دیگه دیر شده! نه؟

چرا من زودتر مسیر زندگیم رو انتخاب نکردم؟

ثریا چه کرد که به اینجا رسید؟

اصلن امیدی هست که اگر من شروع کنم به کسب و کاری یا ایده‌پردازی نوگرایانه‌ای بتوانم مثل ثریا و سایرین موفق شم؟

باید از کجا شروع کنم؟

فودسپاتینگ از کجا آمد

ثریا تعریف می‌کند که ایده‌ی اصلی را دوستان وی الکسا و شوهرش در سفری که به ژاپن داشته‌اند، به وجود آورده‌اند. الکسا، یک توریست متعهد، به اطرافش توجه می‌کند و متوجه می‌شود که مردم از غذاهایشان در سفرهایشان عکس می‌گیرند و پرسشی که در ذهنش ایجاد می‌شود این است که این عکس‌ها از کجا سر در می‌آورند. ولی الهام اصلی کسب و کار از آنجایی به سراغش آمد که در بازگشت به سانفرانسیسکو، کلی عکس از غذاهای مختلف داشت که نمی‌توانست مشخصا بگوید کجا این غذا را خورده است یا نامش چیست! بنابراین تصمیم گرفت کتابی گردآوری کند و عکس‌های غذاها سر از آن کتاب درآوردند. ایده‌ی خیلی خوبی بود، نه؟ در همین حال و در همان نزدیکی، تد گراب (Ted Grubb) برای خودش در حال ساختن یک نرم‌افزار موبایل برای غذا بود. به تدریج آنها تصمیم گرفتند با کمک هم نرم‌افزار و وب‌سایت فودسپاتینگ را راه‌اندازی کنند.

می‌دانم الان به چه فکر می‌کنید! حتما با خود می‌گویید: پس ثریا چه نقشی در راه‌اندازی فودسپاتینگ داشته است؟ عجله نکنید! همین طور که ایده‌ی کسب و کار توسط آلکسا و تد شکل می‌گرفت، ثریا از طریق دوستی به نام رندی ردیگ (Randy Reddig)، از مؤسسان شرکت مربع به آنها معرفی می‌شود و رندی توصیه می‌کند که این افراد همدیگر را ملاقات کنند. در آن زمان، ثریا که هنوز در مجله‌ی تایمز کار می کرد، بسیار از ایده‌ی این کسب و کار استقبال کرد، چون فکر می‌کرد که این ایده سه چیز را همزمان در خود دارد: یک ماشین توصیه به مشتریان، نرم‌افزاری برای پیدا کردن چیزهای جدید، و یک فعالیت تعاملی بین کاربران! و البته غذا هم موضوعی بود که برای همه‌ی افراد جذاب بود. ثریا به زودی متوجه شد که می‌توان گروه بزرگی از کاربران را حول این نرم‌افزار گردآوری کرد.

مگر ایده‌ی فودسپاتینگ چه چیز خارق‌العاده‌ای دارد؟

قبل از فودسپاتینگ هزاران هزار سایت و برنامه برای توصیه کردن رستورانها به افراد وجود داشت، ولی فودسپاتینگ اولین برنامه‌ای است که اینقدر در جزئیات ریز می‌شود تا بتواند به شما پیشنهاد دهد حالا که در این رستوران هستید چه غذایی را امتحان کنید. از طرفی ممکن است بسیاری از افراد پرمشغله حتی هفته‌ای سه بار در رستوران غذا بخورند، ولی به ندرت خطر سفارش دادن یک غذای جدید را به جان بخرند. اما در آن سوی داستان، ثریا در خانواده‌ای بزرگ شده که عاشق غذا بوده‌اند؛ مادربزرگش آشپز بوده و خاله‌اش خدمات غذای مجالس ارائه می‌داد.

ثریا خودش می‌گوید: «شرکت به زیبایی توسط تد و آلکسا اداره می‌شود. تد مدیر ارشد فن‌آوری است و به توسعه‌ی محصول می‌پردازد. نقش آلکسا به عنوان راننده‌ی اصلی تعریف شده است چرا که این شرکت چشم‌انداز شخصی او بوده و من از نگاه کردن به او چیزهای بسیاری در مورد چگونگی تبدیل یک ایده به واقعیت یاد گرفته‌ام. مشارکت اصلی من در شرکت در بخش بازارسازی، توسعه‌ی کسب و کار و ارتباط با شرکای تجاری بوده است. ما شرکتی هستیم که به اهمیت خوب بازی کردن در کنار دیگران اعتقاد اساسی داریم.»

ثریا نقشش را جوش دادن شراکت‌های برند فودسپاتینگ با سایر برندها و ایجاد رابطه‌های همزیستی با سازمانهایی مانند Travel Channel، Bravo، مجله‌ی NewYork و مجله‌ی Gourmet می‌داند. اما تا چه حد این نقش پررنگ و اثرگذار است؟ برای مثال، بد نیست بدانید که حضور فودسپاتینگ در نمایشگاه SXSW 2010 به پشتیبانی مالی بلکبری انجام شد و اکنون آنها در حال خلق نرم‌افزاری برای بلکبری هستند. بدون این همکاری و شراکت هیچ یک از این دو دستاورد برای محصول جالب توجه تد و آلکسا اتفاق نمی‌افتاد. فودسپاتینگ ارتباط تنگاتنگی نیز با فیس‌بوک و گوگل دارد و به پشتوانه‌ی این همکاری‌هاست که توانسته است این موفقیت خیره‌کننده را به دست آورد. من شخصا کسب و کارهای بسیاری را دیده‌ام که به دلیل عدم بهره‌گیری از چنین ارتباط‌هایی نتوانسته‌اند رقابت کنند و پیروز از میدان خارج شوند. یک ایده‌ی خوب با ارتباطات درست می‌تواند به یک کسب و کار عالی تبدیل شود اما یک ایده‌ی عالی بدون بازارسازی خوب نمی‌تواند با متوسط‌ترین کسب و کارها نیز رقابت نماید.

چشم‌انداز شخصی ثریا چیست؟ و چگونه از آن درس بگیریم؟

بد نیست بدانیم شخصی با این خلاقیت و مهارت در کسب و کار چه چشم‌اندازی برای خود متصور است. ثریا برخلاف آنچه در کتابهای موفقیت شخصی تبلیغ می‌شود، به یک چشم‌انداز مشخص بسنده نکرده است، بلکه سعی دارد از فرآیند زندگی خود احساس موفقیت بکند: چه در محل کارش در ABC News و چه در کنار همکارانش در فودسپاتینگ و چه زمانی که به شرکت‌ها و کسب و کارهای مختلف مشاوره می‌دهد. او خوشحال است که با افراد باانگیزه‌ای کار می‌کند که علایق و سلایق مشابهی دارند. نکته‌ی دیگری که ثریا بر آن تاکید دارد کیفیت و هماهنگی زندگی شخصی با زندگی کاری‌اش است.

خورد.

ثریا چه توصیه‌ای به کارآفرینان مشتاق می‌کند؟

ثریا می‌گوید: «توصیه‌ی من به کارآفرینان جوان این است که تنها چون فکر می‌کنند کارآفرینی پر از خوشی و هیجان است داخل آن نپرند. ایجاد یک کسب و کار بسیار سخت‌تر و فشرده‌تر از آن است که تصور می‌کنید. از طرفی صنعت فن‌آوری می تواند خیلی خشن باشد، پس سرسخت باشید!
با این وجود، اگر از خطر گریزان نیستید و می‌خواهید ارزش ماندگاری خلق کنید و گروه مناسبی نیز برای اجرای ایده‌تان سراغ دارید، حتما باید انجامش دهید. در تاریخ هیچ زمانی بهتر از امروز برای استفاده از این شانس نبوده است. بازار به شدت داغ است و سرمایه‌گذاران با هیجان بسیاری روی ایده‌های هوشمندانه سرمایه‌گذاری می‌کنند.

فقط یادتان باشد تبدیل کردن ایده‌ها به محصول به گروه‌تان و به خوب گوش دادن به آنچه مشتری از شما می‌خواهد، بستگی دارد. رسانه‌های اجتماعی گوش دادن به ندای مشتریان را از هر زمان دیگری آسان‌تر ساخته‌اند

امروز چه چیزهایی یاد گرفتیم؟

کار را شروع کنید! کمک به تدریج جذب می‌شود!

خیلی اوقات ایده‌های خوبی تنها به دلیل اینکه افراد مناسب یا سرمایه‌ی لازم فراهم نبوده است به دست فراموشی سپرده می‌شوند. آلکسا وقتی ایده‌ی اولیه را می‌پروراند نه تد و نه ثریا را نمی‌شناخت.
دنبال آدم باشید! شبکه‌سازی کنید

به یاد دارم دوستی از من می‌پرسید: نوح چه وقتی ساختن کشتی را آغاز کرد؟ و خودش با لبخندی پاسخ می‌داد: قبل از شروع باران! قبل از شروع باران!

گروهی کار کنید. به کارآفرینان دیگری که اطراف شما هستند کمک کنید و با هم یک محصول به وجود بیاورید.
حق و حقوقتان را بشناسید. سنگ بنای هر شراکت پرثمر و پایدار همین است!

در جاهای خوب کار کنید و تجربه بیاندوزید و شبکه درست کنید. شکی نیست ثریا بدون پشتوانه‌ی تجربیاتی که در شرکت‌های رسانه‌ای اندوخته بود و افرادی که شناخته بود، نمی‌توانست اینقدر موفق شود.
نمی‌دانید از کجا شروع کنید؟ کارآموزی کنید! و این مهم‌ترین درسی است که امروز از داستان زندگی ثریا آموختیم.


منبع:1pezesk.ir